سلام امسال اولین عید پرهام خان هست. امروز ۳ فروردین با خاله سمیرا و عمو حسین و پارسا و روشا به مجیدیه رفتیم پرهام همه جا را تماشا میکرد و از هوای بهاری لذت میبرد. پارسا جون هم ازش عکس میگرفت ...
سلام به همه دوستان پرهام کوچولو الان ۳ ماه و بیست روز داره و کارهای زیادی از جمله کارهای ذیل را انجام میده. خیلی شیرین شده و دیگه ۴۵ درجه غلط میزنه و به حرفا و خنده ها عکس العمل نشون میده. تو این روزهای آخر سال با وجود دغدغه سلامتی و دوری از کرونا آرزو میکنم دل همتون شاد باشه و بتونید عید را با تمام سنتهاش در کنار خانواده سپری کنید ...
سلام به همه دوستان الان پرهام جون ۳ ماه و بیست روز داره و خیلی کارهای جدید میکنه که با دو تا تصویر نشون میدم. روزهای آخر سال و آخر قرن را داریم سپری میکنیم و ضمن دغدغه در خصوص حفظ سلامتی برابر کرونا دوست داریم همه سنتها را به جا بیاریم. دعا میکنم تو این روزها همه دلشون شاد باشه و با حفظ پروتوکل ها سال خوبی را با خانواده پیش رو داشته باشند
پرهام کوچولو داره هوشیار تر میشه و برخی ساعتها دوست داره بازی کنه و با تکرار آغون و خنده و عکس العمل به حالتهای ما لحظات شیرینی را رقم میزنه امروز به هنگام پخش کارتن ، پرهام محو تماشا شد. ...
پرهام کوچولو که جدیدا شبها به هنگام خواب بقیه دوست داره محیط اطرافش را بشناسه و در روشنی باشه و از تاریکی فراری هست، تا ساعتها خواب را از چشمان ما می رباید. در همین ساعتها کارهای جدید انجام میدهد. شب ۱۱ بهمن نشسته بود روی مبل به کمک بالش. ...
با توجه به اینکه پرهام جون زود بدنیا آمد فرصت نشد به آتلیه برم ولی تا پرهام کوچولو و نوزاد بود خانوادگی به آتلیه رفتیم و خاطرات به یاد ماندنی رقم زدیم. ...
امروز ۲۵ بهمن۹۹ پرهام کوچولو خیلی قشنگ آغون آغون می کرد . خیلی حس خوبی بود. پارسا ذوق کرده بود و به آرزوش که حرف زدن پرهام و بازی با اوست داشت نزدیک می شد.. روز سه شنبه ۲۱ بهمن پرهام ختنه شد . خیلی بد بود خیلی گریه کرد و اصلا مثل پارسا نبود. پارسا بسیار آرامتر و مظلوم تر بود.
امروز ۲۵ بهمن۹۹ پرهام کوچولو خیلی قشنگ آغون آغون می کرد . خیلی حس خوبی بود. پارسا ذوق کرده بود و به آرزوش که حرف زدن پرهام و بازی با اوست داشت نزدیک می شد.. روز سه شنبه ۲۱ بهمن پرهام ختنه شد . خیلی بد بود خیلی گریه کرد و اصلا مثل پارسا نبود. پارسا بسیار آرامتر و مظلوم تر بود. ...
پرهام کوچولو روز ۱۰ بهمن اولین خنده با صدا را برای مامانی کرد و دل همه شاد شد. جدیدا با خنده ما میخنده و اگه اخم کنبم و با صدای بلند حرف بزنیم ناراحت میشه و گاهی گریه میکنه. خنده هایی که میکنه تمام شب بیداریها و خستگی ها را میبره. ...
پرهام جون جدیدا شروع کرده به شناخت اطرافش. با نگاهش همه جا را رصد میکنه. ماشالله نسبت به سنش خیلی تیز هست. امشب برای اولین بار طعم شیرین نبات داغ را تجربه کرد . آخه به قول مادربزرگش سردی کرده بود . بسیار با لذت خورد. یاد پارسا افتادم.